Skip Navigation Links
صفحه اصلی
پیش ثبت نام
دانش آموزانExpand دانش آموزان
آموزش و فوق برنامهExpand آموزش و فوق برنامه
اخبار
گالری عکس
معرفیExpand معرفی
تماس با ما
ورود کاربران
درخواست همکاری
تور مجازی

 تصاویری از برگزاری کارگاه ها در سال تحصیلی 98-97

جلسه آموزش خانواده با موضوع فرزند پروري برگزاری کارگاه مشاوره در کلاس های درس
جلسه آموزش خانواده با موضوع تربيت جنسي جلسه آموزش خانواده‌ با موضوع
 راهکارهای مقابله با شکست و مهارت نه گفتن

پدر و مادران دلسوز و فداکار سلام

مسلماً در دلسوزی و نیت پاک شما سروران گرامی نسبت به فرزندان و جگر گوشه هایتان شک و تردید وجود ندارد، به عیان می بینیم که سرد و گرم روزگار را چشیده و می چشید تا لقمه ای را در دهان فرزندتان بگذارید و یا با هر وسیله ای شده او را به مدرسه و دانشگاه بفرستید.

شاید تردید فقط در انتخاب مؤثرترین و به روزترین شیوه های تربیتی باشد.

باور کنیم که لحظه لحظه زیستن ما، حرکات و سکنات ما ، سخن گفتن ما، لحن کلام ما، نوع نگاه ما، دوستان ما، نشستن و برخواستن ما، منبع درآمد ما، پنهانی ترین اندیشه هاو افکار ما و محرمانه ترین رفتارهای ما در ساختار و شکل گیری شخصیت کودکان و نوجوانان ما تاثیر انکارناپذیری دارند.

پس بیاییم با به کار بستن پیام های مشاوره ای، که برگرفته از اندیشه ، افکار و تجارب بزرگ مردان عرصه ی تعلیم و تربیت می باشند هماهنگ شویم و شیوه ی تربیت و برخوردمان را رنگ و بویی دیگر ببخشیم.

یادگیری مهارت های زندگی و تربیتی کودکان از سنین ۴ تا ۱۲ سالگی
مجموعه کتاب هایی که خدمتتان معرفی می گردد را می توان برای یادگیری مهارت های زندگی و تربیتی کودکان از سنین ۴ تا ۱۲ سالگی استفاده کرد .
 این کتاب ها در مجموعه کتابخانه دبستان مهردانش آماده استفاده برای دانش آموزان می باشد۰

https://entesharat.com/%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%d8%a7%d9%86/page/2/

https://entesharat.com/%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%d8%a7%d9%86/page/2/
 
با لجبازي كودكان خود چگونه برخورد كنيم؟

كي از مشكلات كه اكثر  والدين در رابطه با كودك خود اظهار مي دارند،لجبازي است.لجبازي نوعي رفتار مقابله اي در كودكان مي باشد كه معمولاًوالدين در مواجهه با آن رفتارهاي مختلفي را نشان مي دهند كه معمولاًنيز با شكست مواجهه مي شوند.درابتدا بايد به نكته ظريفي اشاره نمود كه هميشه بياد داشته باشيم كه از ايجاد رفتارهائي كه منجر به لجبازي در كودكان مي گردد،تاحد ممكن اجتناب نماييم.چرا كه درواقع اين ماهستيم كه بازنده خواهيم بود. 

آنتوان دونت اگزوپری دركتاب ماندگارخود به نام «شازده كوچولو»،اشاره ظريفي مي كند كه خيلي از بحث ما دور نيست.شاهزاده كوچولو در سفرش به اخترك شماره يك،به يك پادشاه برخورد مي كند كه درخيال خودش به همة دنيا فرمانروائي مي كند اين پادشاه از شاهزاده  كوچولو مي خواهد كه از او در خواستي بكند تا اوحکم كند وفرماني براند وبا اين وسيله قدرت خود را نشان دهد. شاهزاده كوچولو از او درخواست مي كند تا به خورشيد بگويد كه غروب كند وپادشاه به شاهزاده  كوچولو اين م‍ژده را مي دهد كه فرمان اطاعت شده واو مي تواند حوالي عصر،غروب آفتاب را مشاهده كند.هنگامي كه شاهزاده كوچولو تعجب زده مي پرسد پس اين وسط تو چه كاره بوده اي؟ آفتاب كه هميشه در موقع عصر غروب مي كند.پادشاه با لبخندي مي زند واز شاهزاده كوچولو سوال زيبائي مي پرسد:اگر تو به عنوان فرمانده، دستوري به سربازت بدهي كه خارج از توانائي سربازت باشه واون نتوونه آن را انجام بده،اونوقت تقصير از تواست يا سرباز؟؟؟...

«بايد از هر كسي چيزي را توقع داشت كه بتوان از عهده انجامش بربيايد.»اگردرخلال دستورهاي ريز  ودرشتتان ،درخلال بكن ونكن هاي گاهي زائد وبي فايده،كه گاهي اگر خود ما را روانكاوي كنند،ريشه ي خيلي ازآنها را در كودكي خودمان پيدا بايد كرد.

بيابيد با يك رويكرد مشخص به سراغ اين سوال برويم به كودك چيزي مي گوييم واو لجبازي مي كند.بيابيد اين جمله را آناليز كنيم وبراي هر يك راه حلي پيدا كنيم آيا آنچه كه به كودك مي گوييم،سلبي است يا ايجابي .(يعني نكن است يا بكن)!هدف از دستور ما چيست؟نگاه داشتن ديسیپلين است يا صلاح كودك،يا خستگي خودمان برآورده آن دستورات است يا فقط براساس يك عقيده ساده است؟آيا كودك واقعاًمي تواند آن كاري را از او خواسته ايم را.يا آن كاري كه او را از انجامش منع كرده ايم برآورده كند؟آيا مشكلي نظير نيازحسی،اختلال در درك،ترس.ريشه ي آن مي باشد؟اصلاًكودك چگونه لجبازي مي كند؟درصورت تهديد والدين چه مي كند؟

درباره قسمت اول وبحث درمورد جنس درخواست ما كه سلبي است يا ايجابي،اصولاً،كودكان ميانه خوبي با درخواست هاي سلبي ندارند.پس نكن.فلان كار را بكن،فلان طور راه نرو،جيغ نزن،دست توي بيني ات نكن و. معمولاً جواب نمي دهد!!!

درابتدا بايد دقت كنيم كه ريشه ي آن حركت ناخوشايندي كه كودك انجام مي دهد چيست؟ آيا نياز او براي جلب توجه است؟ آيا آن كار به اوآرامش مي دهد؟آيا نیازحسی است؟آيا سطح توانائي اش در همين حد است؟آيا عادتي است؟هر كدام از اين موارد كه باشد نمي توان با گفتن يك دستور بكلي قال قضیه را كند به جاي آن بهتر است به قول معروف گولش بزنيم!این اصطلاح در اصل یک تکنیک رفتار درمانی است که یک کار مطلوب را جایگزین رفتار نامطلوب می کنیم.جهت انجام این تکنیک بهتر است از واژه زیر استفاده کنیم که اگر توونستی، این کار را بکنی؟!در این مواقع اگر نیاز کودک به جلب توجه ریشۀ حرکت ناپسندش باشد سریعاً فعالیت دلخواه شما را جایگزین می کند.مثلا به کودکی که مدام برهمه چیز لگد می زند می گویم.بیا ببینیم زورت می رسد تا به این توپه  لگد بزنی؟اگر راست می گی و خیلی قوی هستی بیا کمک کن این صندلی ها رو تنهائی جمع کن.در این حالت در اثر اشتغال به فعالیتی از نوع موازی،مشارکتی،رقابتی و هر نوع دیگر،او را از حال و هوای حرکت ناپسندش بیرون بیاوریم بدون این که احساس کند ما روی فلان حرکت او حساس می شويم.

 

در حقیقت باید از موضع قدرت و عقل برخوردکنیم و نقطه ی ضعفمون را نشان ندهیم.چرا که دیده ایم خیلی از ماها عملاً آنقدر واکنش شدیدی به رفتارهای کودکان نشان می دهیم که کودک هر قدر که کوچک باشد متوجه می شود که نقطه ضعف ما در کجاست!در مورد دوم،این که واقعاً آن چیزی که از کودک می خواهیم،جداً  چه ضرورتی دارد؟

یادمان باشد که همیشه حساب و کتاب و تعداد امر و نهی هایمان را در یک روز داشته باشیم.می دانید چرا؟چون والدین زمانی که خسته اند و حوصله ی کاری را ندارند ،تعداد امر و نهی هایمان خیلی بیشتر از زمانی است؟که دوست داریم به دل کودک راه بیاییم تا خودش به کشف محیط بپردازد.هم چنین این که درست مقابل این لجبازی که الان دغدغه ی ذهنی ماست،یکی از علائم سندرم موسسه زدگی،مطیع بودن بسیار زیاد و از خود ایده نداشتن و کاهش اعتماد به نفس و کاهش عزت نفس و احساس پوچی و بی تفاوتی است.مواظب باشیم که آنقدر که این امر و نهی ها و دستورات را کش ندهیم که یک زمان از آن طرف خیلی چیزها را از دست بدهیم. 

وسوماً در مورد دیسیپلین که والدین هیچ وقت از دستوری که داده اند نباید چشم پوشی کنند.برای همین مواقعی که دستوری می دهیم باید دقت داشته باشیم که کودک در حالتی باشد که بتواند دستور ما را انجام دهد.(به قول معروف مودش مناسب باشد).اما اگر ندادباید از روش های مختلف رفتاری جهت شکل دهی فعالیت استفاده کنیم تا در نهایت به کتک زدن و تنبیه بدنی ختم نشود.البته تنبیه می تواند کاربرد داشته باشد مثل محروم کردن کودک از فعالیتی که دوست دارد،یا خاموشی یعنی بی توجهی به اواما در عین حال باید فراموش نکنیم که نه تنها تمام کودکان بلکه تمام آدمهای دنیا تشنۀ دوست داشته شدن و محبت هستند.و در یک کلام گدای محبت می باشد.می دانید یعنی چه؟یعنی شما والدین می توانید آنقدر به یکدیگر و کودک تان مهر بورزید که یک گوشه چشم و خم ابروی شما،از صد تنبیه و کتک و شکنجه برای کودک دردناک تر باشد!و برعکس می توانید آن چنان در رابطه عاطفی و خانوادگی تان دیسیپلین اعمال نمايید که کودکان را تشنۀ محبت سازید!توجه داشته باشیم که شاه کلید دیسیپلین خانوادگی نظم و ارتباط صحیح ،و برقراری رابطه عاطفی و انسانی است.تا زمانی که نتوانید کودک را یک انسان با یک سری نیازهای ویژه خود در نظر بگیرید تلاش برای برقراری دیسیپلین خانوادگی معنا  نمی  گیرد.یک انسان سالم تمام خصوصیات مثبت و منفی را با هم تجربه می کند اعتماد به نفس بالا،یا خرد شدن آن،خودباوری و عزت نفس و احساس  تنفر از برخی چیزها همگی خصلت های روحی است.مهم این است که والدین به او یاد بدهند که او کجا و چگونه می تواند از آنها استفاده کند.

اهمیت هوش هیجانی و نقش آن در افزایش اعتماد به نفس کودک

در یک لحظه کودک شما بسیار شاد و خوشحال است اما در چند لحظه ی بعد ، بسیار عصبانی شده ، گریه می کند و داد می زند. چرا چنین اتفاقی رخ می دهد ؟

یک لحظه کودک شما پادشاه جهان است و با شادی و خوشحالی به این سو و آن سو می دود؛ کمی بعد خشمگین شده است، از روی نا امیدی مطلق گریه می کند و اسباب بازیهایش را به این سو و آن سوی اتاق پرتاب می کند.مانند بسیاری دیگر از والدین ممکن است برای شما هم پیدا کردن راهی برای پاسخ دادن به احساسات و رفتارهای کودک در این لحظات سخت و دشوار، مشکل باشد.

متخصصان بر این باورند که این لحظات در اوایل دوران کودکی (زمانی که او محدودیتهای خود را در فرآیند رشد عاطفی اش تجربه می کند) بهترین فرصتهایی هستند که شما می توانید از آنها استفاده کرده و به کودک خود آموزش دهید که چگونه احساسات قدرتمند خود را مدیریت کرده و خود را آرام کند. محیط امن خانواده بهترین جایی است که می توان در آن این درسهای مهم زندگی را یاد داد و یاد گرفت.

هنگامی که شما به کودک خود کمک می کنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت نا امیدی یا آشفتگی ذهنی را درک کرده و آنها را مدیریت کند در واقع به او کمک می کنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا کند.

کودکی که بهره هوش عاطفی او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتری با احساسات خود برقرار کند؛ در هنگام اوج هیجانهای عاطفی خود را آرامتر کند؛ دیگران را بهتر درک کرده و با آنها بهتر ارتباط برقرار کند؛ و ایجاد روابط دوستانه محکمتر برای او آسان تر است.

متخصصان بر اهمیت بهره هوش هیجانی و نقش آن در کمک به کودکان برای افزایش سطح اعتماد به نفس و مسوولیت پذیری و نهایتا تبدیل شدن به بزرگسالانی که بتوانند با مهارت با دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار کنند تاکید می کنند.

شماچگونه می توانیدبه کودک خودکمک کنیدتابهره هوش عاطفی اش افزایش پیدا کند؟

تکنیک هایی وجود دارند که “هدایت عاطفی” نامیده می شوند و در واقع یک دستورالعمل گام به گام است که شما می توانید با استفاده از آن به کودک خود آموزش دهید که احساساتش را تجزیه و تحلیل کرده و در هنگام برخورد با مشکلات روحی و عاطفی آنها را مدیریت کند. یک تکنیک در اینجا شرح داده شده است.

با توجه و ابراز احساسات به حرفهای او گوش بدهید

هنگامی که کودک از احساسات خودش برای شما می گوید با دقت به حرفهای او گوش بدهید سپس همه آنچه را با شما در میان گذاشته است مجددا برایش بازگو کنید. مثلا اگر فکر می کنید که بواسطه اینکه شما زمان زیادی را به مراقبت از نوزاد جدید خود اختصاص می دهید کودک شما احساس می کند ترک و رها شده است همین مطلب را با او در میان گذاشته و بپرسید که آیا واقعا چنین احساسی دارد؟ در صورتی که پاسخ او مثبت بود می توانید بگویید: «درسته. مامان باید وقت زیادی برای کوچولو می گذاشت».

آنگاه مثالهایی از زندگی خودتان را برای او بگویید تا به او نشان دهید که حرفهای او را می فهمید. به او بگویید که زمانی که برادر یا خواهرتان با پدرتان به شهر بازی می رفتند و شما نمی توانستید بروید چه احساسی داشتید؛ بگویید که مادر یا پدرتان چگونه به شما کمک می کردند تا احساس بهتری پیدا کنید. این کار موجب می شود کودک شما بفهمد که همه افراد اینگونه احساسات را تجربه می کنند و نهایتا هم از این مرحله عبور می کنند.

به کودک خود کمک کنید تا احساسات خود را نامگذاری کند

دامنه لغات کودک شما ضعیف بوده و درک او نیز از علت و معلولها بسیار ابتدایی و اولیه است؛ در نتیجه او برای تشریح احساسات خودش با مشکل مواجه می شود. شما می توانید به او کمک کنید تا نامهایی را برای احساسات مختلف خودش انتخاب کند و در نتیجه یک لغتنامه برای احساساتش ایجاد کند. اگر او به خاطر اینکه نمی تواند به پارک برود احساس ناامیدی یا ناکامی می کند شما می توانید بگویید: «احساس می کنی ناراحت هستی؟».

همچنین می توانید به او کمک کنید تا بفهمد که داشتن احساسات متضاد یا متعارض پیرامون یک چیز طبیعی است. مثلا او می تواند در هفته اولی که به مهدکودک می رود هم هیجان زده باشد و هم کمی بترسد.

اگر به نظر می رسد که کودک شما بدون دلیل مشخصی ناراحت یا آشفته است سعی کنید به اتفاقات اخیر فکر کنید و علت احتمالی مشکل او را پیدا کنید. آیا اخیرا خانه خود را عوض کرده اید؟ آیا شما و همسرتان در حضور کودک دعوا کرده اید؟

اگر مطمئن نیستید که عامل ناراحتی او چیست هنگام بازی کردن حرکات او را نگاه کرده و به حرفهایی که می زند گوش دهید. اگر او در هنگام بازی با عروسکهایش عروسک مادر را مرتب در حال داد و بیداد کردن بازی می دهد مطمئنا می توانید بفهمید که علت ناراحتی او چیست!

احساسات کودک خود را با ارزش شمرده و آنها را تائید کنید

هنگامی که کودک شما نمی تواند پازل را کامل کند و در نتیجه عصبانی می شود و کج خلقی می کند به جای اینکه به او بگویید: «دلیلی وجود ندارد که اینقدر ناراحت باشی» بهتر است تصدیق کنید که واکنش او کاملا طبیعی است. بگویید: «وقتی آدم نمی تونه پازل را کامل کنه واقعا حوصله اش سر می ره. مگه نه؟». اگر به او بگویید که واکنشهایش بی مورد یا بیش از حد هستند او احساس می کند که گویی باید جلوی بروز احساسات خودش را بگیرد.

کج خلقی ها و بد اخلاقی های او را به یک ابزار آموزشی مفید تبدیل کنید

اگر کودک شما پس از اینکه می فهمد باید توسط دندانپزشک معاینه شود، ناراحت و آشفته می شود با آماده شدن برای ویزیت دکتر به او کمک کنید تا کنترل خودش را به دست بیاورد. درباره اینکه چرا از معاینه توسط دندانپزشک می ترسد، اینکه انتظار دارد یا پیش بینی می کند که در زمان معاینه چه اتفاقاتی بیفتد و اینکه چرا او باید توسط دندانپزشک معاینه شود با او صحبت کنید. درباره زمانی که می خواسته اید با گروه سرود روی صحنه بروید و سرود بخوانید و ترسیده بودید یا زمانی که می خواستید یک کار جدید را شروع کنید و از آن می ترسیدید و یکی از دوستانتان به شما کمک کرد تا احساس بهتری پیدا کرده و ترس خود را کنار بگذارید با او صحبت کنید.

صحبتهای عاطفی و صحبت کردن پیرامون احساسات برای کودکان (همانند بزرگسالان ) بسیار مفید است.

از مشکلات عاطفی برای آموزش نحوه حل مشکلات استفاده کنید

هنگامی که کودک با شما یا یک بچه دیگر مشکل پیدا می کند محدودیتهای او را به وضوح برایش توضیح دهید سپس او را به سمت پیدا کردن راه حل مناسب راهنمایی کنید.

مثلا شما می توانید بگویید: «می دانم از اینکه خواهرت ساختمانی را که با آجرهای اسباب بازی ساخته بود خراب کرد عصبانی هستی. اما نباید او را بزنی. پس وقتی عصبانی می شوی چه کار دیگری می توانی بکنی؟». 

اگر کودک شما ایده ای در مورد راه حل مناسب ندارد چند گزینه در اختیار او قرار دهید.

متخصصین در زمینه مدیریت عصبانیت توصیه می کنند که در چنین شرایطی به کودک خود بگویید اول شکم، آرواره و مُچ دستهایش را چک کند و ببیند که آیا آنها سالم هستند، سپس یک نفس عمیق بکشد تا عصبانیت را از بدن خود بیرون کند و همچنین احساس بهتری از به دست آوردن مجدد کنترل خودش پیدا کند. آنگاه به کودک خود کمک کنید تا با صدای بلند و محکم درباره عصبانیتش حرف بزند؛ او می تواند با یک جمله شبیه به این حرفش را آغاز کند: «وقتی داد می زنی من عصبانی می شوم». کودکان باید بدانند که عصبانی شدن طبیعی است اما فقط تا جایی که به دیگران به این خاطر آزار و آسیب نرسانند.

با حفظ آرامش خودتان یک الگوی مناسب برای کودک باشید

همچنین شما می خواهید بدانید که در برابر ابراز احساسات کودک خودتان چگونه واکنش نشان می دهید. بسیار مهم است که در زمان عصبانیت جملات و حرفهای نامناسب، تند و زننده به کار نبرید.بهتر است به جای گفتن اینکه «تو من رو دیوونه می کنی» بگویید: «وقتی این کار را می کنی من عصبانی می شوم»؛ در این صورت کودک شما می فهمد که مشکل به رفتار او بر می گردد نه به خود او. از انتقاد بیش از حد خودداری کنید زیرا موجب می شود که کودک اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.بیشتر و پیشتر از هر چیز دیگر سعی کنید احساسات خودتان را نیز در نظر بگیرید. برخی از والدین احساسات منفی خودشان را در نظر نمی گیرند تا شاید بتوانند ناراحتی یا مشکلات کودکشان را کاهش دهند. اما پنهان کردن احساسات واقعی خودتان تنها موجب گیج شدن کودک می شود.مثلا در صورتی که به کودک بگویید که ناراحت هستید اما رفتار نامناسبی از خودتان بروز ندهید به کودک نشان داده اید که می توان شدیدترین احساسات را نیز به خوبی سرکوب کرد.